دسته گل شاه عباس!
به خودم گفتم میام اینجا تا کمی راحت تر باشم برای صادق بودن با خودم! اصلا کی به کیه،
اما دیدم نه! نمیشه این کار من نیست، حضورم در این جا و این نوع سبکِ نوشتن ، فقط یک
فرارِ مضحکانه از سلسه مراتب از سری شخصیتهایِ مزخرفمه که به حول قوت حضرتِ مجازی
به شکست مواجهه شده و بی شک کاربرد دیگه ای نداره!
جواب همچنان ، همون معمایی مونده که بوده! اصلاً من با خودم مشکل دارم ! انگار که با
خودم رودرباستی داشته باشم! ذاتاً بیان کردن حرفهای دلم یا حتی مشکلاتم با فرد دیگه ای،
همیشه برام سخت بوده و هست !خیلی فراتر از به ندرت پیش اومده که حرف دلی رو برای
کسی بازگو کنم یا همون دفعه اول دردمُ بگم و خلاص کنم
این منِ لامصبُ ! هنوز هم که هنوزِ از تعبیر اشتباهم توسط دیگران ، دچار هراسی میشم که
وصفی براش ندارم!
یه مدتی میگفتم : گور پدر همتون! هر غلطی دلم بخواد انجام میدم
ملتُ سننه! ولی دیدم شعورم به هر غلطی قد نمیده! نه به خلق و خوم میخوره نه با گنجایش
مغزی و رفتاری و خانوادگیم منطبقه! گاهی به خودم میگم پس بعضی از مردم چطور دست به کارهایی
میزنن که نه تنها خودشون بلکه خانواده و جد و آبادشون به تباهی و رسوایی کشیده میشه!
اونوقت تو حتی نمیتونی برای حل مشکلاتت از کسی کمک بخوای،
خودم به تنهایی دارم یک پدری از خودم دربیارم که "فتبارک الله به خودم " شاید توصیف قابل قبولی
برای اجمعین حماقتهام باشه!
#جدی نگیر! یه چرتی گفتم صرفاً واسه تخلیه ِ ملاجم...
- ۹۶/۰۵/۰۱