وقتی کریم مسلمون شد!
دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۲۸ ق.ظ
خونه باغ ِ بغلی رو دزد زده!
دار و نداره خونه رو چوپونده توو گونی و بعدش دِ برو که رفتیم! هیچ کسی هم نفهمیده!
حالا جوک داستان چیه؟!
نگو یارو، صاحب خونه باغ تو کار عرق ریزون و این حرفهاست!
دزد ِ مهربون هم نامردی نکرده و زده شیر فلکه رو باز کرده و این شُرشُر ِ عرق سگی بوده که تمام وکمال ریخته کف باغ!
یارو صبحی که میره باغش میبینه ای دل غافل
خاک بر سر همه چیو که برده هیچ ؛ آب انگورها رو حیف و میل کرده!
باز بدبختی اینجاست که صاحب خونه نمیتونسته سریعا تماس بگیره با پلیس و گزارش دزدی رو بده!
طفلی صبح تا شب خونه باغ رو غسلش داده بعدش هشت نُه شب زنگیده کلانتری که
بگه : به نام خدا ،
ایکیوسان هستم!
دزد شبیخون زده بهمون!
کل باغ رو هم شستم!
تمیز و مرتب،
فقط منتظر حضور گرم شما می باشم!
- ۹۹/۰۳/۰۵
😑🤣🤣🤣🤣🤣