به خودم گفتم میام اینجا تا کمی راحت تر باشم برای صادق بودن با خودم! اصلا کی به کیه،
اما دیدم نه! نمیشه این کار من نیست، حضورم در این جا و این نوع سبکِ نوشتن ، فقط یک
فرارِ مضحکانه از سلسه مراتب از سری شخصیتهایِ مزخرفمه که به حول قوت حضرتِ مجازی
به شکست مواجهه شده و بی شک کاربرد دیگه ای نداره!
جواب همچنان ، همون معمایی مونده که بوده! اصلاً من با خودم مشکل دارم ! انگار که با
خودم رودرباستی داشته باشم! ذاتاً بیان کردن حرفهای دلم یا حتی مشکلاتم با فرد دیگه ای،
همیشه برام سخت بوده و هست !خیلی فراتر از به ندرت پیش اومده که حرف دلی رو برای
کسی بازگو کنم یا همون دفعه اول دردمُ بگم و خلاص کنم
این منِ لامصبُ ! هنوز هم که هنوزِ از تعبیر اشتباهم توسط دیگران ، دچار هراسی میشم که
وصفی براش ندارم!
یه مدتی میگفتم : گور پدر همتون! هر غلطی دلم بخواد انجام میدم
ملتُ سننه! ولی دیدم شعورم به هر غلطی قد نمیده! نه به خلق و خوم میخوره نه با گنجایش
مغزی و رفتاری و خانوادگیم منطبقه! گاهی به خودم میگم پس بعضی از مردم چطور دست به کارهایی
میزنن که نه تنها خودشون بلکه خانواده و جد و آبادشون به تباهی و رسوایی کشیده میشه!
اونوقت تو حتی نمیتونی برای حل مشکلاتت از کسی کمک بخوای،
خودم به تنهایی دارم یک پدری از خودم دربیارم که "فتبارک الله به خودم " شاید توصیف قابل قبولی
برای اجمعین حماقتهام باشه!
#جدی نگیر! یه چرتی گفتم صرفاً واسه تخلیه ِ ملاجم...